پر بکش، به سوی رویاهای شیرین و کودکانه ات
بال بگشا.
بالا و بالا تر برو.
شاید فراسوی کهکشان جایی باشد برای آسوده زیستند.
جایی که برای من نه حیات است و نه رویا.
عشق را سر بزن.
قربانی کن احسات را.
به آینده بنگر.
برنگرد، فکر نکن، فراموش کن، گذشته و حال را.
گذشته از آن رفتگان است و حال از آن تو.
و قفس تنهایی ام، بهترین مأمن من است.
نمی توان مانع پر گشوندت شد، آن زمان که تجربه سقوط نباشد.
سقوط تو سخت است، عذاب آور، همچون بودن ه با تو.
خواستم با تو باشم، یک شب، تمام شب.
افکارت دیوار شد،
بودم را انکار کرد و
تنفری که نبودش دلیل دوست داشتن هایت نشد.
تمام شب، تنهایی، سهم با تو بودنم شد و گذشته ای که بازهم اینده من از این زندگیست.
برچسب : نویسنده : 4loveorchess5 بازدید : 190