بی تابم، کسل، بی روحیه و بی هدف
نه خودم را می فهمم و نه احساسم را.
از هیچ چیز انرژی مثبت ی نمی گیرم.
انگار به پایان ترسناک دنیا رسیده ام.
احساسی چندش، مخوف و غیر قابل پیش بینی و توصیف.
نه دلم و نه دستم به گاری می رود.
یک جا تمرگیده ام و خودم را سرزنش می کنم.
افسرده گی،تنفر، ترس، بی هویتی، پوچی و مرگ، بخشی از این احساس مزخرف من است.
دلم یک تحول و تغییر بزرگ می خواد.
گذشته ای پشت سر گذاشته ام که هویت آینده مرا تحت شعاع قرار داده.
تغییری می خواهم عظیم.
آنگونه که چشمانم را ببندم و در کسری از ثانیه در مکان و شرایط جدید باز کنم.
عشق یا شطرنج...برچسب : نویسنده : 4loveorchess5 بازدید : 58